سرطان - بهترین رویداد زندگی من

لانس آرمسترانگ دوچرخه‌سوار مشهور آمریکایی‌است در ستامبر 1971 در ایالت تکزاس امریکا متولد شد .والدینش زمانی که او هنوز کودکی خردسال بود از همدیگر جدا شدند . مادرش با پشتکاری مثال زدنی زندگی او را تامین کرد .

وی در سال 1997 به تیم ملی دوچرخه سواری امریکا پیوست و از سال 1999 تا 2005 برای هفت دوره متوالی قهرمان تور دوفرانس شد.

  در سال 1996 متوجه علایمی شبیه یک انفلونزای ساده در بدنش شد که با سرفه و ترشحات خونی و تورم و درد شدید در ناحیه بیضه ها ادامه  پیدا کرده و در نهایت با مراجعه به پزشک تشخیص سرطان پیشرفته د ر ناحیه بیضه ها داده شد و.در حالیکه سرطان رو به پیشرفت اودر  مغز , ریه ها و شکم او  به گسترش بود چندین  بار  تحت عمل جراحی قرارگرفت و بعد ازآن  دوره سخت شیمی درمانی وی آغاز گردید .

در ان زمان دکتر ریوز در مورد شانس بهبودی وی گفته بود:  با توجه به نوع سرطان  تقریبا هیچ  امیدی به بهبودی وی ندارد .ولی به خود او   شانس 20  تا 50 درصد بهبودی  داده ایم.

.

آرمسترانگ  تصمیم گرفت باقیمانده درمانش را در دانشگاه ایندیانا پولیس ادامه داده و در نهایت در فوریه 1997اعلام شد که وی سرطان را شکست داده است .

وی در سال ۱۹۹۷ به تیم ملی دوچرخه سواری آمریکا پیوست و از سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۵ برای هفت دوره متوالی ,قهرمان مسابقات تور دو فرانس شد .

اقای حمید رضا ابوالحسنی – که خود یکی از نجات یافتگان این بیماری خطرناک می باشد- فراز و نشیب های زندگی این قهرمان دوچرخه سواری دنیا را در کتابی تحت عنوان سرطان – بهترین رویداد زندگی من با قلم شیوای خود ترجمه و در اختیار علاقمندان این کتاب قرار داده است .

اقای ابوالحسنی در انتهای کتاب خود می گوید : نقل است که در هنگام تولد هر موجود ,پیامی آرام , اما عمیق و سرشار در گوش او نجوا می شود . این پیام , همان هدف و رسالت هر موجود است , که باید آن را به سر منزل مقصود برساند .متاسفانه اکثر ما انسانها بقدری در گیر مسایل زندگی روز مره می شویم , که فراموش می کنیم برای چه امده ایم . اما اتفاقاتی در زندگی هست , که سبب می شود آن پیام آسمانی دو باره در ذهن مان تداعی گردد.این رویداد ها ممکن است در ظاهر , ناخوشایند یا پلید به نظر برسند , اما حقیقت چیزی است که با آگاهی , درک و کسب معرفت , در بطن وجود هر انسان ,شکوفا و به وسیله ی همان انسان کشف می شود .

لازم به ذکر است که این کتاب در کتابخانه سیار گروه دوچرخه سواری هم رکابان  آسمان اسپادانا جهت مطالعه دوستان وجود می باشد .

اشنایی با - محمود دولت آبادی

نویسنده معاصر ایرانی است. او نویسنده رمان مشهور کلیدر است.محمود دولت آبادی:

محمود دولت‌آبادی، ۱۰ مرداد ۱۳۱۹ در دولت‌آباد شهرستان سبزوار به دنیا آمد. دولت‌آبادی مشاغل مختلفی را تجربه کرد. کار روی زمین، چوپانی، پادویی کفاشی، صاف کردن میخهای کج و بعد به عنوان وردست پدر و برادر به عنوان دنده پیچ کارگاه تخت گیوه کشی، دوچرخه سازی، سلمانی و…. بعدها تمام مشاغلی که او در دوران نوجوانی و جوانی خود تجربه کرد، در آثارش نمود یافت.

دولت‌آبادی ابتدا راهی مشهد و آنگاه تهران شد و در این دوران باز هم مشاغل دیگری نظیر حروفچین چاپخانه، سلمانی ،کشتارگاه، رکلاماتور برنامه‌های تأتر، سوفلور کنترلچی سینما، ویزیتور روزنامه کیهان و… را بر عهده گرفت.

در همین دوران دهه ۱۳۴۰ بود که دولت‌آبادی به صورت جدی با تئاتر آشنا شد و ۶ ماه نظری و ۶ ماه هم عملی درس تئاتر خواند. در این دوره شاگرد اول شد و پس از آن «شبهای سفید» اثر داستایوسکی را بازی کرد و بعد «قرعه برای مرگ» اثر واهه کاچا، بازی در نمایش «اینس مندو»، «تانیا»، «نگاهی از پل» اثر آرتور میلر و بعد از آن کار در اداره برنامه‌های تأتر بود. سپس به گروه هنرملی، پیوست دوره پرباری برای او آغاز شد درهمین سال( 1340 )برای همیشه  تأتر را  کنار گذاشت.

ارادت به صادق هدایت، همدلی او با هدایت به رغم تفاوت نگاهشان که به خوبی در رمان سلوک وجه روشنتری به خود می‌گیرد، از دیگر مشخصه‌های آثار دولت آبادی است. مشخصه دیگر آثار او ندای امیدواری در عین کلافگی است و نگاه تلخ او به زندگی که این امیدواری از تربیت و آموزش روستایی او ناشی می‌شود، که قناعت و صبوری ویژگی آن است و کاملاً با نگاه شهری صادق هدایت متفاوت است. مشخصه دیگری که در کارهای دولت‌آبادی بارز بود، این است که او به شرح بیرونی آدمها بیشتر رغبت نشان می‌دهد تا شرح درونی آنها، گاه به نظر می‌رسد که این آدمها درون ندارند، از بس که نویسنده به شرح بیرونی آنها پرداخته‌است، به قد و قامتشان به شکل و شمایلشان و خلق و خوی آنها بیش از آنکه نشان داده شود، به وصف در می‌آیند و از صافی ذهن و زبان راوی نویسنده عبور می‌کنند، تا ماجرا سرانجام پس از آن آغاز شود. تم اصلی داستان‌های او بر دو مدار در حرکت است: روستا و شهر

آثار وی:

پس از «ته‌شب»، دولت‌آبادی «ادبار» را به همراه داستان‌های «بند»، «پای گلدسته امامزاده»، «هجرت سلیمان» و «سایه‌های خسته»، در مجموعه «لایه‌های بیابانی» در سال ۱۳۴۷ منتشر کرد.

داستان بعدی او «هجرت سلیمان» و «سایه‌های خسته»، است که از نظر ساختار با آثاری که تا به آن روز منتشر کرده بسیار متفاوت است. در این اثر، دخالت نویسنده بسیار ناچیز است، دیالوگ و عمل داستانی ماجرا را به پیش می‌برد که نقش تأثر در آن غیر قابل انکار است. اثر بعدی دولت‌آبادی «بیابانی» است که نقطه عصیان آثار دولت‌آبادی نیز به شمار می‌رود، داستان دیگری از ناکارآمدی ساخت و ساز نوین اجتماعی.

پس از آن، دولت‌آبادی اولین رمانش را تحت عنوان «سفر» به چاپ رساند. این رمان از طرح داستان محکمی برخوردار نبود. «سفر» داستان یک گره، یک بن‌بست است، داستان با یک بحران آغاز می‌شود؛ از بی‌کار شدن مختار و طلیعه دنیای جدید و ورود ماشین که این گرفتاری‌ها را آغاز کرده‌است. پس از آن دولت‌آبادی رمان «اوسنه بابا سبحان» را منتشر کرد که از ساخت خوبی برخوردار است. رمان با بابا سبحان آغاز می‌شود و بعد عروسش شوکت و آن‌گاه پسرها صالح و مصیب و دیگر شخصیت‌ها، در شبکه‌ای منطقی از روابط اجتماعی روستا و تعاملی معقول و ناگزیر، یکی‌یکی پا به صحنه داستان می‌گذارند.

رمان بعدی دولت‌آبادی «باشبیرو» است که این اثر با آثار قبلی دولت‌آبادی تفاوت فاحشی دارد.

دولت‌آبادی داستان‌هایی دارد که پرده داستان به روی یک زن باز می‌شود. «جای خالی سلوچ» و «کلیدر» (و نیز «باشبیرو») از آن جمله‌است. پس از آن «گاواره‌بان» را می‌نویسد که رمانی کوتاه‌تر از «باشبیرو» و نه به خوبی «اوسنه بابا سبحان» است، «گاواره‌بان» نیز چون همیشه با یک بحران آغاز می‌شود.

داستان بعدی دولت‌آبادی، «مرد» است که در سال ۵۱ نوشته می‌شود ولی در سال ۵۳ به دست مخاطبان می‌رسد. داستان کوتاه نسبتاً بلندی راجع به مرد شدن یک پسر نوجوان، این نوشته مثل بقیه آثار دولت‌آبادی داستان فقر است اما داستان نکبت نیست و این درست در جهت عکس نوشته‌های نویسنده‌ای مثل چوبک است که در آن‌ها می‌توان بوی چرک و کثافت را فهمید، ولی تفاوت دولت‌آبادی با چوبک در این است که وقتی دولت‌آبادی از مردم عادی یا فرودست جامعه صحبت می‌کند نگاه او نگاهی آرمانی و حتی حماسی است. اثر بعدی او «عقیل عقیل» است. این اثر دیگر با بحران شروع نمی‌شود بلکه داستان با فاجعه آغاز می‌شود؛ زلزله! در مرکز فاجعه عقیل قرار دارد که همه کس‌اش مرده‌اند جز دخترش شهربانو، که با او به صحرا رفته بوده‌است و جز پسرش تیمور که در گناباد به سربازی رفته‌است. در «عقیل عقیل» این پدر است که پسر را گم کرده‌است اما در واقع تیمور تنها پسر عقیل نیست که همه کس و کار اوست؛ پس باز هم عقیل پدر گم کرده‌ای بیش نیست.

پس از آن «از خم چنبر» را منتشر می‌کند که بسیاری معتقدند موضوع یا ماجرا در این داستان اهمیت ندارد. اثر دیگری که از دولت‌آبادی منتشر می‌شود «دیدار بلوچ» سفرنامه کوتاهی است که شرح سفری است که دولت‌آبادی به زاهدان و آن حدود داشته‌است. سفرنامه از مشاهدات وی از زاهدان آغاز شده و بعد همراه راوی به میرجاوه و زابل هم سری می‌زنیم. در این اثر برخی افکار و روحیاتی که دولت‌آبادی در جابه‌جای آثارش به عنوان تفکری محوری در داستان‌هایش بروز داده‌است، در این اثر نمودی آشکار و مستقیم پیدا می‌کند. اثر بعدی او «جای خالی سلوچ» است. این داستان با غیبت سلوچ با جای خالی او آغاز می‌شود، پدر نقطه اتکا و اطمینان خانواده ناگهان نیست شده یا از بین رفته‌است.

کلیدر

 رمانی در ستایش کار و زندگی و طبیعت، رمانی حماسی از شجاعت و مردانگی، که خود دولت‌آبادی بارها گفته‌است «دیگر گمان نکنم که نیرو و قدرت و دل و دماغم اجازه بدهد که کاری کاملتر از کلیدر بکنم. کلیدر از جهت کمی و کیفی، کاملترین کاری است که من تصور می‌کرده‌ام که بتوانم و شاید بشود گفت. در برخی جهات از تصور خودم هم زیادتر است

با توجه به حجم بالای این کتاب که بالغ بر سه هزار صفحه‌است اما متن آن طوری توسط دولت آبادی به نگارش در آمده که از شدت جذابیت و گیرایی خواننده متوجه تورق نمی‌شود. شخصیت اول این رمان شخصی به نام «گل محمد» است. داستان کلیدر پیرامون زندگی گل محمد است.

کلیدر، یک رمان عظیم روستایی است در ۱۰ جلد و بالغ بر ۳ هزار صفحه که او بیش از ۱۵ سال عمرش را صرف نگارش آن کرده‌است و حجیمترین رمان فارسی به شمار می‌رود؛ البته گمان نمی‌رود که دوباره چنین حادثه‌هایی تکرار شود، با زبانی فخیم و حماسی و بیش از شصت شخصیت که جملگی تمام و کمال پرداخته شده‌اند.

دولت‌آبادی، در ادامه جلد دوم مردم سالخورده را می‌نویسد که زندگی همه آدمهایی است که چون راوی دردمند این اثر زخمها را از این زمانه بیرحم بر جان خود احساس می‌کند؛ فقر، فقر، فقر.

اثر بعدی او سلوک است که جنجالهای بسیاری را به پا کرد.

وعده ما هر جمعه راس ساعت هفت صبح ضلع جنوبی پل آذر مقابل فرهنگسرای فرشچیان. برای شرکت در برنامه‌های رکابزنی تفریحی انجمن نیازی نیست که یک دوچرخه‌سوار حرفه‌ای باشید، کافیست تا در موعد مقرر با دوچرخه در محل حضور پیدا کنید. منتظر دیدار شما در جمعه این هفته هستیم.

آخرين جمعه هر ماه صرف صبحانه در كنار همركابان